خشم کردن، تغیر نمودن. (ناظم الاطباء) ، در تداول فارسی، قهر کردن با کسی یا از کسی، از تکلم با او یا دیدار اوکراهت داشتن. ضد آشتی کردن، غلبه کردن و ظفر یافتن. چیره شدن، تعدی و ظلم و جور کردن، مطیع کردن. (ناظم الاطباء)
خشم کردن، تغیر نمودن. (ناظم الاطباء) ، در تداول فارسی، قهر کردن با کسی یا از کسی، از تکلم با او یا دیدار اوکراهت داشتن. ضد آشتی کردن، غلبه کردن و ظفر یافتن. چیره شدن، تعدی و ظلم و جور کردن، مطیع کردن. (ناظم الاطباء)
مغلوب کردن مقهور ساختن غلبه کردن چیره شدن: امروز افضل پادشاهان وقت است باصل... و پیراستن ملک و آراستن ولایت و پروردن دوست و قهر کرده دشمن، با کسی ترک معاشرت کردن و سخن نگفتن باوی مقابل آشتی کردن
مغلوب کردن مقهور ساختن غلبه کردن چیره شدن: امروز افضل پادشاهان وقت است باصل... و پیراستن ملک و آراستن ولایت و پروردن دوست و قهر کرده دشمن، با کسی ترک معاشرت کردن و سخن نگفتن باوی مقابل آشتی کردن